دیشب چمن خیال گل کرد
یا شاهد شعر جلوه گر بود؟
نی، نی، غلط است، گلشن عشق:
جولانگه مردم نظر بود
زیباچمنی چو فکر شاعر
آیینهٔ حسن خودنگر بود
دامان هوا ز لطف شبنم
از روح فرشته شسته تر بود
در هر رگ گل فروغ مهتاب
روشنگر آیت هنر بود
هر لولو شبنم: عکس مه داشت
آغوش ستاره پر قمر بود
آری: وزش نسیم گل ها
آهسته ولی جنون اثر بود
من پای گلی نشسته سرشار
بلبل سر شاخ نغمه گر بود
گرمی امید و آتش شوق
هر لحظه به سینه شعله ور بود
دل آمدنش خیال می بست
جز عشق ز هر چه بی خبر بود
مژگان به رهش ستاره می ریخت
در سینهٔ آسمان شرر بود
یک بار تکان گلبنم خواند
دیدم که قیامتی دگر بود
خورشید ز سایهٔ گلی خاست
یا حور به جامهٔ بشر بود؟
یا او که دلم به انتظارش:
هر لحظه به فکر صد خطر بود
آری! به خدا بت من آن جا
چون نور به دیده جلوه گر بود
سرشار و به حسن خویش مغرور
می بر کف و نشئه اش به سر بود
پیمانه به من گرفت و خندید
وآن هر دو لبش ز باده تر بود
گفتم: نستانم ار نگویی:
کاین جا به منت که راهبر بود؟
گفتا: به سلامت کسی نوش!
کآزادی و عشقش همسفر بود
زین بیش نمی توان سخن گفت
در عالم هوش همین قدر بود
کابل، ۵/۵/١٣٣۵